نویسنده : غلامعلی
تاریخ : پنج شنبه 92 اسفند 15
|
به پاس گرامی داشت سی امین سال خاکسپاری برادر شهیدم " غلامعلی "
سبکبال بود و عاشق ، پرهیاهو در درون بود و آرام در چهره .
تولد او را همگام با تولد پروانه ها و گلهای ارغوانی رنگ نوشته اند و یادگاری است از « گهواره نشین » روح اله .
1- در سال های ابتدایی جنگ وارد ذخیره سپاه اندیمشک شد و در کنار جوانان نیک سیرت این دیار از نهال نو رسته عارف مهربان جماران – انقلاب اسلامی – به دفاع پرداخت و در هنگام خوف و خطر– جنگ هشت ساله – با شناسنامه ای دست کاری شده راهی سرزمین نور شد . . .
2- یکبار در بلوار راه آهن که در سالهای ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی میعادگاه نماز جمعه بود و فرش گسترده دعای کمیل. همراه با او در صف زمزمه کمیل بودم که آرام خواب دیدگانم را ربود . پس از دعا با دست نوازشش بیدار شدم و مشاهده نمودم که گونه هایش سرشار از اشک است و نمناک از حس خوب خدایی شدن .
3- زمستان 62 بود که سرمای لرزان در سراپای وجودم رخنه کرده بود ، گوشی تلفن سبز رنگ منزل به صدا درآمد و صدای گرمابخش « غلامعلی » بود که به مادر گفت : عازم مأموریت هستم و مدتی به اندیمشک نخواهم آمد . سه ماهی از ازدواجش گذشته بود که در این مأموریت به آسمان سبز عشق نقب نور زد .او در چزابه و در سرزمین سیراب از شهادت جنوب بمدت 7 سال میهمان بود و پیکر « مهتاب وش » او در آذرماه سال 69 و در میان حسرت تنها فرزندش و سینه داغدار مادر و همسرش و گریه زلال ابرها در سالروز شهادت بانوی بی مزار حضرت فاطمه (س) بخاک سپرده شد .
" یادش سبز و راهش سرخ "
برگرفته از وبلاگ روشنای صبح - حاج عباس اسلامی پور
| نظر بدهید